کودک که بودم وقتی زمین میخوردم مادرم مرامی بوسید.....تمام دردهایم ازیادم میرفت.....
دیروز زمین خوردم....... دردم نیامد.....
اما....
به جایش تمام "بوسه های مادرم " به یادم امد.....
کودک که بودم وقتی زمین میخوردم مادرم مرامی بوسید.....تمام دردهایم ازیادم میرفت.....
دیروز زمین خوردم....... دردم نیامد.....
اما....
به جایش تمام "بوسه های مادرم " به یادم امد.....
دمش گرم......
باران رامیگویم.....
برشانه ام زدوگفت:
خسته شدی امروزراتئاستراحت کن......
من به جایت میبارم...